سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیدمرتضی

هوشیار باشید!!!

بسم الله الرّحمن الرّحیم

هیچ برای گفتن ندارم چرا که همه را مولایم گفته است(شما هم سهم دارید، سهم خود را از این چشمه بردارید):

مهمترین برهه‌اى و زمان و مکانى که تبلیغ، آنجا معنا میدهد، جائى است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتى بود که از درگیرى و چالش حکومت اسلامى با افرادى که مدعى اسلام بودند، به وجود مى‌آمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهم‌السّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگى فضا. والّا آن وقتى که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتى که در میدانهاى نبرد حاضر میشوند، با دشمنانى که مشخص است این دشمن چه میگوید، کار دشوار نیست. آن وقتى مسئله مشکل است که امیرالمؤمنین در مقابل کسانى واقع میشود که اینها مدعى اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اینجور نبود که معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط میروند، هواهاى نفسانى کار دستشان میدهد. این، مشکلترین وضع است که افراد را به شبهه مى‌اندازد؛ به طورى که اصحاب عبداللَّه‌بن‌مسعود مى‌آیند خدمت حضرت، میگویند «انّا قد شککنا فى هذا القتال»! چرا باید شک کنند؟ این شک خواص، پایه‌ى حرکت صحیح جامعه‌ى اسلامى را مثل موریانه میجود. اینى که خواص در حقایق روشن تردید پیدا کنند و شک پیدا کنند، اساس کارها را مشکل میکند. مشکل کار امیرالمؤمنین، این است. امروز هم همین است. امروز در سطح دنیا که نگاه کنید، همین جور است؛ در سطح داخل جامعه‌ى خودمان که نگاه کنید، همین جور است. تبیین لازم است.

 در سطح بین‌المللى، امروز دشمنان از همه‌ى ابزارها دارند استفاده میکنند براى مشوب کردن اذهان عمومى آحاد بشر - ملتها - خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد. دارند براى این تلاش میکنند. ادعاى قانون‌گرائى میکنند، ادعاى حقوق بشر میکنند، ادعاى طرفدارى از مظلوم میکنند. خب، اینها حرفهاى قشنگى است، اینها حرفهاى جاذبه‌دارى است؛ اما حقیقت چیز دیگرى است. این رئیس جمهور آمریکا - همین چند روز قبل از این - میگوید: ما دنبال این هستیم که دولتهاى قانون‌شکن پاسخگو باشند. خب، کدام دولت قانون‌شکن است؟ کدام دولت قانون‌شکن‌تر از دولت آمریکاست؟ دولت آمریکا با کدام قانون عراق را اشغال کرد و این همه خسارت و تلفات انسانى و مادى و معنوى بر ملت عراق وارد کرد؟ بر اساس یک شایعه‌ى دروغى که خودشان به وجود آورده بودند، حمله کردند عراق را اشغال کردند که صدها هزار مردم عراق در این چند سال کشته شدند و چند میلیون مردم عراق آواره شدند. چندى پیش در خبرها آمده بود پانصد و پنجاه دانشمند عراقى به وسیله‌ى اسرائیلى‌ها ترور شدند. این، چیز کمى است؟! جوخه‌هاى ترور بسیج شدند، رفتند دانشمندان عراقى را یکى یکى پیدا کردند، ترور کردند. این، بر اثر اشغال آمریکاست. با کدام قانون شما وارد عراق شدید؟ با کدام قانون تا حالا مانده‌اید؟ با کدام قانون دارید با مردم عراق اینجور اهانت‌آمیز رفتار میکنید؟ با کدام قانون افغانستان را اشغال کردید؟ با کدام قانون بین‌المللىِ عقل‌پسند دارید نیروهاتان را در افغانستان افزایش میدهید؟ چقدر اتفاق افتاد این حادثه که هواپیماهاى آمریکائى، کاروانهاى عروسى را در افغانستان به خاک و خون کشیدند؟ در طول این چند سال بارها و بارها اتفاق افتاد؛ ده‌ها نفر در هر حادثه‌اى کشته شدند؛ مردمى که در یک عروسى شرکت کرده بودند. آن وقت افسر آمریکائى با وقاحت تمام میگوید: ما دنبال طالبان هستیم! هر جا طالبان را پیدا کنیم، میزنیم! به عروسى مردم چه کار دارید؟ به زندگى مردم چه کار دارید؟ همین چندى پیش در هرات، یکى از این حوادث را به وجود آوردند، بیش از صد نفر کشته شدند که پنجاه‌تاشان کودکان بودند. مظهر بى‌قانونى شما هستید. قانون‌شکن‌ترین دولتها، امروز دولت آمریکاست.

 حقیقت قضیه این است؛ اما زبانى که به کار میبرند، آن چیزى است که گفتم: ما با قانون‌شکنى مخالفیم! دولتهاى قانون‌شکن باید پاسخگو باشند! ببینید، فتنه یعنى این. چه چیزى میتواند این توطئه‌ها را، این جریان گندابِ فاسد را از مجموعه‌ى افکار عمومى عالم جمع بکند جز روشنگرى؛ و این ظلمات را بشکند. چه میتواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟ ببینید چقدر وظیفه، سنگین است.

 در زمینه‌هاى مسائل دینى هم همین جور است. یکى از کارهائى که امروز دستهاى فتنه‌انگیز در دنیا بجد دنبالش هستند، اختلافات مذهبى در بین مسلمانهاست. چون منطقه‌اى که مسلمانها در آن زندگى میکنند، منطقه‌ى حساسى است، منطقه‌ى پر فایده‌اى است، منطقه‌ى راهبردى است، منطقه‌ى نفت است و آنها به اینجا احتیاج دارند؛ اسلام هم مزاحم است. پس بایستى یک جورى مشکل اسلام را براى خودشان حل کنند. یکى از راه‌هاى خوبى که پیدا کرده‌اند، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست؛ وسیله‌ى اختلاف هم تعصبات مذهبى. چه چیزى میتواند در مقابل این، ایستادگى بکند؟ بصیرت، روشنگرى، تبلیغ صحیح، در دام دشمن نیفتادن. این، عرصه‌ى بین‌المللى است.

 در عرصه‌ى داخلى هم همین جور. شما ملاحظه کنید یک عده‌اى قانون‌شکنى کردند، ایجاد اغتشاش کردند، مردم را به ایستادگى در مقابل نظام تا آنجائى که میتوانستند، تشویق کردند - حالا تیغشان نبرید؛ آن کارى که میخواستند نشد، او بحث دیگرى است؛ آنها تلاش خودشان را کردند - زبان دشمنان انقلاب را و دشمنان اسلام را دراز کردند، جرأت به آنها دادند؛ کارى کردند که دشمنان امام - آن کسانى که بغض امام را در دل داشتند - جرأت پیدا کنند بیایند توى دانشگاه، به عکس امام اهانت بکنند؛(1) کارى کردند که دشمنِ مأیوس و نومید، جان بگیرد، تشویق بشود بیاید در مقابل چشم انبوه دانشجویانى که مطمئناً اینها علاقه‌مند به امامند، علاقه‌مند به انقلابند، عاشق کار براى کشور و میهنشان و جمهورى اسلامى هستند، یک چنین اهانتى، یک چنین کار بزرگى انجام بدهند. آن قانون‌شکنى‌شان، آن اغتشاش‌جوئى‌شان - تشویقشان به اغتشاش و کشاندن مردم به عرصه‌ى اغتشاشگرى - این هم نتائجش. این خطاها اتفاق مى‌افتد، عمل خلاف انجام میگیرد، کار غلط انجام میگیرد، بعد براى اینکه این کار غلط، غلط بودنش پنهان بشود، اطراف او فلسفه درست میشود! فلسفه میبافند؛ استدلال برایش درست میکنند! از ابتلائات بزرگ انسانها این است؛ همه‌مان در معرض خطریم، باید مراقب باشیم. کار خطا را میکنیم، بعد براى اینکه در مقابل وجدانمان، در مقابل سؤال مردم، در مقابل چشم پرسشگران بتوانیم از کار خودمان دفاع کنیم، یک فلسفه‌اى برایش درست میکنیم؛ یک استدلالى برایش میتراشیم!

 خب، اینها ایجاد فتنه میکند؛ یعنى فضا را فضاى غبارآلود میکند. شعار طرفدارى از قانون میدهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام میدهند. شعار طرفدارى از امام میدهند، بعد کارى میکنند که در عرصه‌ى طرفداران آنها، یک چنین گناه بزرگى انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عکس امام اهانت بشود. این، کار کمى نیست؛ کار کوچکى نیست. دشمنان از این کار خیلى خوشحال شدند. فقط خوشحالى نیست، تحلیل هم میکنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم میگیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل میکنند؛ تشویق میشوند علیه مصالح ملى، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزى که مشکل را ایجاد میکند، همان فریب، همان غبارآلودگى فضا و همان چیزى است که در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه»؛(2) یک کلمه‌ى حق را با یک کلمه‌ى باطل مخلوط میکنند، حق بر اولیاء حق مشتبه میشود. اینجاست که روشنگرى، شاخص معیّن کردن، مایز معیّن کردن، معنا پیدا میکند.

 آن کسى که براى انقلاب، براى امام، براى اسلام کار میکند، بمجردى که ببیند حرف او، حرکت او موجب شده است که یک جهتگیرى‌اى علیه این اصول به وجود بیاید، فوراً متنبه میشود. چرا متنبه نمیشوند؟ وقتى شنفتند که از اصلى‌ترین شعار جمهورى اسلامى - «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» - اسلامش حذف میشود، باید به خود بیایند؛ باید بفهمند که دارند راه را غلط میروند، اشتباه میکنند؛ باید تبرى کنند. وقتى مى‌بینند در روز قدس که براى دفاع از فلسطین و علیه رژیم غاصب صهیونیست است، به نفع رژیم غاصب صهیونیست و علیه فلسطین شعار داده میشود، باید متنبه بشوند، باید خودشان را بکشند کنار، بگویند نه نه، ما با این جریان نیستیم. وقتى مى‌بینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت میکنند، رؤساى آمریکا و فرانسه و انگلیس و اینهائى که مظهر ظلمند - هم در زمان کنونى، هم در دوره‌ى تاریخىِ صد سال و دویست ساله‌ى تا حالا - دارند از اینها حمایت میکنند، باید بفهمند یک جاى کارشان عیب دارد؛ باید متنبه بشوند. وقتى مى‌بینند همه‌ى آدمهاى فاسد، سلطنت‌طلب، از اینها حمایت میکند، توده‌اى از اینها حمایت میکند، رقاص و مطرب فرارى از کشور از اینها حمایت میکند، باید متنبه بشوند، باید چشمشان باز بشود، باید بفهمند؛ بفهمند که کارشان یک عیبى دارد؛ بلافاصله برگردند بگویند نه، ما نمیخواهیم حمایت شما را. چرا رودربایستى میکنند؟ آیا میشود با بهانه‌ى عقلانیت، این حقایق روشن را ندیده گرفت، که ما عقلانیت بخرج میدهیم! این عقلانیت است که دشمنان این ملت و دشمنان این کشور و دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب، شما را از خود بدانند و براى شما کف و سوت بزنند، شما هم همین طور خوشتان بیاید، دل خوش کنید؛ این عقلانیت است؟! این نقطه‌ى مقابل عقل است. عقل این است که بمجردى که دیدید برخلاف آن مبانى‌اى که شما ادعایش را میکنید، چیزى ظاهر شد، فوراً خودتان را بکشید کنار، بگوئید نه نه نه، ما نیستیم؛ بمجردى که دیدید به عکس امام اهانت شد، به جاى اینکه اصل قضیه را انکار کنید، کار را محکوم کنید؛ بالاتر از محکوم کردنِ کار، حقیقت کار را بفهمید، عمق کار را بفهمید؛ بفهمید که دشمن چه جورى دارد برنامه‌ریزى میکند، چه میخواهد، دنبال چیست؛ این را باید این آقایان بفهمند. من تعجب میکنم! کسانى که اسم و رسم خودشان را از انقلاب دارند - بعضى از این آقایان یک سیلى براى انقلاب نخوردند در دوران اختناق و طاغوت - و به برکت انقلاب اسم و رسمى پیدا کردند و همه چیزشان از انقلاب است، مى‌بینید که دشمنان انقلاب چطور بُراق شدند، آماده شدند، صف کشیدند، خوشحالند، میخندند؛ اینها را که مى‌بینید؟ به خود بیائید، متوجه بشوید.
شما برادران سابق ما هستید. اینها کسانى هستند که بعضى از اینها، یک وقتى به خاطر طرفدارى از امام مورد اهانت هم قرار میگرفتند. حالا ببینند که کسانى که به نام اینها شعار میدهند، عکس اینها را روى دستشان میگیرند، اسم اینها را با تجلیل مى‌آورند، درست نقطه‌ى مقابل، علیه امام و علیه انقلاب و علیه اسلام شعار میدهند و روزه‌خورى علنى در روز قدس، در ماه رمضان، میکنند؛ اینها را مى‌بینید، خب، بکشید کنار. انتخابات تمام شد. انتخاباتى بود، عمومى هم بود، درست هم بود، اشکالى هم نتوانستند بر انتخابات بگیرند و ثابت کنند؛ حالا هى ادعا کردند، فرصت هم داده شد؛ گفتیم بیائید، نشان بدهید، ثابت کنید؛ نتوانستند، نیامدند؛ تمام شد. پابندى به قانون اقتضاء میکند که انسان ولو این رئیس جمهورى را که انتخاب شده است قبول هم نداشته باشد، وقتى براى قانون احترام قائل بود، بایستى در مقابل قانون، خضوع کند. خب، معلوم است هیچ کسى نمیتواند بگوید این کسى که انتخاب شده، صددرصد حُسن محض است، آن طرفى که انتخاب نشده است، صددرصد قبح محض است؛ نه، همه حُسنى دارند، قبحى دارند؛ این طرف هم حُسنى دارد، قبحى دارد؛ آن طرف هم حُسنى دارد، قبحى دارد. قانون، ملاک است، معیار است. چرا اینجورى میشود؟ چرا؟ این، هواى نفس است.

 اینها مال امروز هم نیست. کسانى که از اوائل انقلاب یادشان هست، میدانند؛ بعضى بودند از یاران امام، از نزدیکان امام در دهه‌ى اول انقلاب و در حال حیات امام، که کارشان به مقابله‌ى با امام کشید؛ کارشان به معارضه‌ى با امام کشید؛ ایستادند پاى اینکه امام را به زانو در بیاورند و خطاى حرکت امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) را - آن مرد بزرگ را، آن مرد الهى را - اثبات کنند؛ اما بعد زاویه پیدا کردند. خب، انقلاب اینها را مطرود کرد. کسانى که از نزدیکان امام بودند، از یاران امام بودند، کارشان کشید به یا پناه بردن به دشمن، یا مواجه شدن با انقلاب، یا ضربه زدن به انقلاب. اینها باید عبرت باشد براى همه‌ى ما؛ باید عبرت باشد؛ باید بفهمیم.

 من هیچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداکثرى و دفع حداقلى است؛ اما بعضى کأنه خودشان اصرار دارند بر اینکه از نظام فاصله بگیرند. یک اختلاف درون خانوادگى را، درون نظام را - که مبارزات انتخاباتى بود - یک عده‌اى تبدیل کردند به مبارزه‌ى با نظام - البته اینها اقلیتند، کوچکند؛ در مقابل عظمت ملت ایران صفرند، لکن به نام اینها شعار میدهند، اینها هم دل خوش میکنند به این - این باید مایه‌ى عبرت باشد. تبلیغ باید بتواند این حقایق را براى مردم و براى خود آنها روشن بکند که بفهمند دارند خطا میکنند و اشتباه میکنند.

 البته این نظام، نظام الهى است؛ این نظام، نظامى است که خداى متعال لطف خود و حمایت خود را از این نظام به مرات و کرات نشان داده است؛ تجربه‌هاى ما از اول انقلاب همه‌اش همین را نشان میدهد. ما اگر با خدا باشیم، خدا با ماست.این کسانى که و این جهانخواران که امروز در سطح بین‌المللى با این منطقهاى مغلوط و با این منطقهاى مخدوش - که اشاره کردم - میخواهند دنیا را اداره بکنند و بر دنیا سیطره پیدا بکنند، مطمئناً به وسیله‌ى این ملت و به وسیله‌ى ملتهاى مستقل، به حول و قوه‌ى الهى تودهنى خواهند خورد. اینها نه اسلام را شناختند، نه این ملت را شناختند، نه این انقلاب را شناختند، نه امام راحل عظیم‌الشأن ما را شناختند؛ نمیدانند با کى طرف شده‌اند. این ملت را هم نشناختند؛ این ملت، ملت مقاومى است. جوانهاى ما جوانهائى هستند که به معناى حقیقى کلمه از عمق جانشان تلاش میکنند براى سعادت؛ سعادتى که در اسلام هست. دانشجوهاى ما هم همین جورند؛ دانشجوهاى ما امروز جزو برترین دانشجوها هستند؛ نه فقط از لحاظ ذهن و علم، بلکه حتّى از لحاظ صفا، معنویت، ایمان؛ دانشجوهاى ما خیلى خوبند. توى همین قضایا هم بارها دیده شده؛ دانشگاه بسیار آزمایش خوبى داد. در همین قضایا نشان داد که توى صحنه است، آگاه است، بیدار است. هرچه هم این ارتباط حوزه و دانشگاه، این پیوند حوزه و دانشگاه بیشتر بشود، این معنویت، این روحیات، بیشتر خواهد شد.

 ما البته درخواستمان از مردم این است: در این قضایاى اهانت به امام راحل (رضوان اللَّه علیه)، مردم ما عصبانى شدند، خشمگین شدند؛ حق هم دارند. اعلام برائت کردند، جا هم داشت، خوب هم بود؛ لکن آرامش‌شان را حفظ کنند. از دانشجوها هم ما همین درخواست را داریم: آرامش را حفظ کنید. این کسانى که در مقابل شما قرار دارند، اینها کسانى نیستند که ریشه‌اى داشته باشند، بتوانند بمانند، بتوانند در مقابل عظمت این ملت و عظمت این انقلاب، مقاومت کنند؛ نه. با آرامش؛ همه کار با آرامش. اگر یک وقتى لازم بشود، خود مسئولین، خود قانون و حافظان قانون، آنچه که وظیفه‌شان باشد، انجام میدهند. البته شناسائى کنند؛ خود دانشجوها موظفند در محیط دانشگاه، افرادى را که منشأ فسادند، اینها را بشناسند و دیگران را آگاه کنند. این خودش یک تبلیغ درست و صحیحى است. آگاه کنند؛ بدانند ارتباطات اینها را، جهتگیرى اینها را؛ لکن همه کار با آرامش باید انجام بگیرد. در سطح جامعه، تشنج، اغتشاش، درگیرى مصلحت نیست؛ این چیزى است که دشمن میخواهد. دشمن میخواهد جامعه آرام نباشد. امنیت، مهم است. دشمنان امنیتِ مردم دوست دارند که مردم در ناامنى زندگى کنند، ناراحت بشوند، کلافه بشوند، عصبانى بشوند؛ ما این را نمیخواهیم. ما میخواهیم مردم زندگى‌شان، زندگى آرامى باشد؛ دانشجو بتواند درس بخواند؛ طلبه بتواند درس بخواند؛ دانشمند بتواند تحقیق خودش را بکند؛ صنعتگر، کشاورز، بازرگان، بتوانند همه کارشان را انجام بدهند. محیط دانشگاه هم باید محیط امنى باشد؛ جوانهاى مردم توى این مجموعه‌ى دانشگاه جمعند، مردم میخواهند جوانهاشان در محیط امنى باشند. این کسانى که محیط دانشگاه را با این اغتشاشگرى ناامن میکنند، با مردم مواجه‌اند، با مردم طرفند. البته دستگاه‌هاى قانونى هم وظائفى دارند؛ باید به این وظائف عمل کنند.

 بدانید جوانان عزیز! طلاب عزیز! فضلاى جوان! بدانید که این آیه‌ى مبارکه: «فامّا الزّبد فیذهب جفاء و امّا ما ینفع النّاس فیمکث فى الارض»،(3) امروز مصداق تام و تمامى در زمان شما دارد و این را شما خواهید دید. به فضل الهى خواهید دید که «و امّا ما ینفع النّاس فیمکث فى الارض»، این بناى استوار که هندسه‌ى آن الهى است، بناى آن هم با دست یک مرد الهى است، بقاء آن هم با اراده‌ى این ملت عظیم و با ایمان این ملت عظیم است، استوار خواهد ماند و ان‌شاءاللَّه این درخت روزبه‌روز ریشه‌دارتر خواهد شد و خواهید دید که این مخالفان، این کسانى که با این بنا، با این حق و حقیقت مخالفت میکنند، «فیذهب جفاء»؛ اینها در مقابل چشم شما ان‌شاءاللَّه نابود خواهند بود.

 امیدواریم خداوند متعال قلب مقدس ولى‌عصر را نسبت به همه‌ى ما مهربان بفرماید و دعاى آن حضرت را شامل حال ما بفرماید و ارواح طیبه‌ى شهدا و روح امام بزرگوار را ان‌شاءاللَّه از ما راضى کند.

    والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) شعار حضار (روح منى خمینى - بت شکنى خمینى)
2) نهج البلاغه، خطبه‌ى 50؛ «و همواره پاره‌اى از حق و پاره‌اى از باطل را در هم مى‌آمیزند و در چنین حالى شیطان بر یاران خود مسلط میشود.»
3) رعد: 17؛ «... اما کف بیرون افتاده از میان میرود، ولى آنچه به مردم سود میرساند، در زمین [باقى‌] میماند...»

بخشی از بیانات مقام معظّم رهبری در دیدار با جمعی از طلّاب و روحانیون 22/9/1388
 


کنکور و ...

هو النّاصر

مدّتی است که بنا به درخواست پدر و مادر، ارتباط خود را با عدّه ی زیادی از دوستان، مجموعه ها، سازمان ها و ...  به صورت کامل قطع نموده و یا کاهش داده ام؛ اصطلاحاً آن ها را به طاق کوفته ام. همچنین در این مدّت دوستان عزیزی که مطالب وبلاگ را دنبال می کرده اند با عدم به روزرسانی این وبلاگ مواجه شده اند.

با عرض پوزش از کلّیه ی عزیزان مذکور، در این یادداشت رسماً از آن ها حلالیت می طلبم و در توجیه این امر اهمّیّت موضوع کنکور در دیدگاه والدین و شخص خودم را یادآور می شوم. همچنین لازم به ذکر است که امروز با ثبت نام در سایت سازمان سنجش آموزش کشور رسماً کنکوری شدم و تمام توان خود را در راستای کسب رتبه ای شایسته برای تحصیل در تهران به کار گرفته ام.

در پایان از خداوند متعال، حضرت ولی عصر(روحی له الفداء)، مقام معظّم رهبری(مدّ ظلّه العالی) و کلّیّه ی همراهان عزیز که این یادداشت را مطالعه می نمایند درخواست می کنم که با دعای خیر خویش مرا در این مهمّ یاری کنند.

سید یعقوب حسینی

 


غدیر خم

گفت برخیز که از یار سفیر آمده است‏
به چراغانى صحراى غدیر آمده است
 
موج یک حادثه در جان غدیر است امروز
و على چهره تابان غدیر است امروز
 
بیعت شیشه ‏اى و آهن پیمان شکنى‏
داد از بیعت آبستن پیمان شکنى !
 
پس از آن بیعت پر شور على تنها ماند
و وصایاى نبى در دل صحرا جا ماند
 
موج آن حادثه در جان غدیر است هنوز
و على چهره تابان غدیر است هنوز
 
" شعر از ناصر شعار ابوذرى "

عید غدیر بر شما مبارک باد


عشق = لحظه ای غفلت!

هو العزیز...

محبوب من...
همه هست تویی و جز تو هیچ نیست...

گاه اندیشه ای موجب غفلت می گردد و آن، این که چیزی جز تو نیز هست... عشق!
عشق هم تویی وتنها تو...

غیر از تو هر چه هست تویی...حتّی من!
نمی گویم "أنا الحقّ" و اشتباه تاریخ را تکرار نمی کنم!
منظورم این نیست که من تو ام، بلکه می گویم من تو است...
آری! من نیز تو است و جز تو هیچ نیست...
من بی تو وجود ندارد که بگویم من...

محبوب من... لحظات غفلت را بر من ببخش...
دوستت دارم... عشق تویی


مولای من...

مولای من...
سال هاست که در قنوت نمازم آرزوی ظهورت را می کنم. چند روزی است که هر صباح عهد خود را با تو تازه می کنم. چند روزی است که با خدایم می گویم: " أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً."
در حالی که هنوز چند ساعتی از تجدید عهدم با تو نگذشته گرفتار نفس امّاره می شوم!

با خدایم می گویم: "اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ."
در حالی که با خود می اندیشم که در هنگام ظهور چگونه یاریت کنم در حالی که در غیبت تنهایت گذاشته ام؟!

با خدایم می گویم: "اَللّهُمَّ أَرِنِى­ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ".
در حالی که با خود می اندیشم که اگر تو بر ما ظاهر گردی، چگونه بر چهره ات نظر بیاندازم در حالی که از شرم توان بالا آوردن سر را نیز ندارم؟!

مولای من...
کمکم کن... کمکم کن تا بتوانم دست بر زانو گرفته و بایستم، به تدریج به راه افتاده و به سوی تو بدوم.

مولای من...
اگر چه در تنهاترین تنهاییت تنهایت گذاشته ام ولی به مادرمان زهرا قسمت می دهم که در حالی که فساد در نزدیکی من شعله کشیده تنهایم مگذار... آخر من طاقت بی تو بودن را ندارم... بدون تو گم می شوم... می میرم.

مولای من...
به حق این ماه مبارک دستم را بگیر و مرا به سمتی راهنمایی کن که در روز موعود شایسته ی نظر نمودن به چهره ی درخشانت و یاری تو در برپایی عدالت جهانی را داشته باشم.

مولای من...